تفکر، نتیجهی رشد شناختی است. ذهن هوشمند، ” سیستم های برنامه نویسی کلی را که به شخص اجازه می دهد فراتر از اطلاعات به سمت پیشبینی های جدید و احتمالاً مفید برود،” از طریق تجربه ایجاد میکند. (برونر، 1958، ص234)
از این رو، همان طور که کودکان رشد می کنند، آموختنِ روشی برای بیان «قواعد تکرارشونده» در محیط اطرافشان، یک ضرورت محسوب می شود. به عقیدهی برونر، نتایج مهم آموزش نه تنها شامل مفاهیم، ردهبندی و روشهای حل مسئله میشود-که پیش از این به وسیلهی فرهنگ ابداع شده است- بلکه توانایی «ِابداع» این نوع کارها را در خود فرد نیز ایجاد میکند.
رشد شناختی «تعاملی است بین قابلیتهای بنیادی بشر و فناوریهای نوآورانه به لحاظ فرهنگی که بهعنوان تقویتکنندههای این قابلیتها عمل میکنند.» این فناوریهای نوآورانه به لحاظ فرهنگی، نه تنها شامل وسایل قابل مشاهده مانند رایانه و تلویزیون میشوند، بلکه مفاهیم انتزاعی تری مانند زبان یا روشی را که یک فرهنگ پدیده ها را دستهبندی میکند، دربرمی گیرد. به نظر میرسد که برونر با ویگوتسکی در این باره که زبان واسطهای است بین محرکهای محیطی و پاسخ فرد، توافق نظر دارد. هدف از آموزش و پرورش باید تربیت دانشآموزان مستقل باشد (به عنوان مثال، آموختن یادگیری).
جروم برونر در پژوهشی دربارهی رشد شناختی کودکان (1966) سه حالتِ بیان را مطرح کرد:
بیان حرکتی (مبتنی بر عمل)
بیان تصویرسازی حسی (مبتنی بر تصویر)
بیان نمادین (مبتنی بر زبان)
سه حالت بیان برونر
حالات بیان روشهایی هستند که در آن اطلاعات یا دانش در حافظه ذخیره و کدگذاری میشوند. حالات بیان، به جای مراحل صرفاً مرتبط با سن (چیزی که پیاژه به آن معتقد است)، یکپارچه است و فقط ترتیب وتوالی اندکی دارد؛ چرا که نسبت به یکدیگر “تفسیر می شوند”.
بیان حرکتی (بدو تولد تا یک سالگی)
این حالت در ابتدا ظاهر می شود و رمزگذاری عمل مبتنی بر اطلاعات و ذخیره سازی آن در حافظه را دربرمیگیرد. برای نمونه، در شکلی از حرکت به عنوان یک حافظهی عضلانی، کودک ممکن است عمل تکان دادن یک جغجغه را به یاد آورد.
این کودک اتفاقات گذشته را از طریق پاسخ های حرکتی نشان میدهد. به عنوان مثال، کودک «جغجغه ای را تکان خواهد داد» که به تازگی برداشته یا انداخته شده است؛ به گونه ای که گویی از خود این حرکتها تولید این صدای آشنا انتظار می رود. و این تنها محدود به کودکان نیست.
بسیاری از بزرگسالان قادر به انجام اعمال حرکتی متنوعی هستند (تایپ کردن، دوختن یک پیراهن، به کار انداختن ماشین چمنزنی) که برای آنها بیان این اعمال در قالب تصویرسازی حسی (تصویر) یا نمادین (کلمه) دشوار به نظر میرسد.