رویکرد هال به نظریه پردازی:
– مرور پژوهشهای انجام شده
– خلاصه کردن یافته های پژوهشی
– تلاش برای بدست آوردن نتایج آزمون پذیری از آن اصول خلاصه شده
* رویکرد هال : فرضی – قیاسی یا منطقی – قیاسی

راشوت و آمسل این رویکرد را به گونه زیر توضیح داده اند:

دانشمند رفتاری مجموعه ای از اصل موضوع ها را تدوین می کند و با استفاده از منطق دقیق، آنها را به عنوان قضیه در باره پدیده ها به کار می بندد. این اصل موضوع ها دربرگیرندهء ماهیت هایی هستند که به وسیله نظریه پرداز ابداع می شوند تا تفکر او را درباره متغیر وابسته و مستقل مربوط به پدیده های رفتاری موردنظر سازمان دهند. سپس نظریه را با عملیات آزمایشی ارزشیابی می کند تا ببیند چگونه در آزمایشگاه درست در می آید.

خود هال در این باره گفته:

مشاهده تجربی همراه با گمانه زنی زیرکانه منبع اصلی اصول اولیه علم هستند. این فرمولها وقتی در ترکیبات مختلف و شرایط مناسب درنظر گرفته شوند استنباطها را به دانشمند نشان می دهند. بعضی از این دریافتها ممکن است با نتایج تجربی مربوط به شرایط مورد نظر توافق داشته و بعضی دیگر نداشته باشند.

پیشنهادهای اولیه ای که قیاسهای منطقی را به وجود می آورند و به طور مکرر با بازده تجربی مشاهده شده توافق دارند فقط می شوند در غیر این صورت یا رد می شوند یا مورد تجدیدنظر قرار می گیرند.

این پالایش که به وسیله فرآیند کوشش و خطا ادامه می یابد باعث ایجاد یک سری اصول اولیه می شوند که این اصول با گذشت زمان بسیار قابل اعتماد می شوند.

مفاهیم نظری عمده:

نظریه هال دارای یک ساختارمنطقی ازاصل موضوع هاست. اصل موضوع، بیانات کلی درباره رفتار هستند که آنها را نمی توان مستقیما“ وارسی کرد اما قضایایی که به طور منطقی از اصل موضوع ها ناشی می شوند را می توان آزمایش کرد.
* ارائه شانزده اصل موضوع مهم توسط هال در سال 1934

اصل موضوع یک: حس کردن محیط بیرونی و رد کردن محرک

تحریک بیرونی یک باعث تکانه حسی می شود که پس از قطع تحریک محیطی، تا لحظاتی ادامه می یابد. هال یک رد محرک را فرض کرد که به مدت چند ثانیه پس از قطع رویداد محرک ادامه می یابد.

تکانه عصبی با یک پاسخ تداعی می شود، برای هال این تداعی بین ردمحرک و پاسخ آشکار صورت می پذیرد.

– تبدیل فرمول سنتی S-R   به  S-s-r-R
 S: تحریک بیرونی
s :  رد محرک
r : شلیک نورونهای حرکتی
R :  پاسخ آشکار

اصل موضوع 2: کنش متقابل تکانه های حسی

رفتار به ندرت حاصل تنها یک محرک است، بلکه تابع محرک های زیادی است که در هر لحظه معین بر ارگانیسم تأثیر می گذارند.

S1  —> s1

S —> s2

S3  —> s3

S4  —> s4

š —-> r —-> R

اصل موضوع 3: رفتار نا آموخته

ارگانیسم با سلسله مراتبی از پاسخ ها متولد می شود که هنگام ایجاد یک نیاز فعال می گردند. مثلا اگر یک شیء خارجی وارد چشم شود پلک های چشم به سرعت به هم می خورند.

اگر الگوی پاسخ فطری نتواند نیاز را برطرف  کند پاسخ دیگری داده خواهد شد و الی آخر.

اگر هیچ کدام از پاسخهای فطری نتواند نیاز را کاهش دهد ارگانیسم مجبور می شود یک الگوی پاسخی تازه را یاد بگیرد.

از نظر هال یادگیری فقط زمانی است که مکانیسمهای ذاتی و پاسخهای وابسته نتوانند نیاز ارگانیسم را کاهش دهند. تا وقتی مکانیسمهای ذاتی در ارضای نیازها موثر باشند دلیلی برای یادگیری پاسخهای تازه وجود ندارد.

اصل موضوع 4: مجاورت و کاهش سائق به عنوان شرایط لازم برای یادگیری

اگر محرکی به پاسخ منتهی شود و پاسخ سبب ارضای یک نیاز زیست شناختی شود آنگاه تداعی بین محرک و پاسخ نیرومندتر می شود.درنتیجه رابطه محرک و پاسخ نیرومندتر می شود.هال با توجه به این تعریف اصطلاح نیرومندی عادت را ارائه کرد. هال با قانون اثر تجدیدنظر شده ثراندیک اتفاق نظر دارد: اگر پاسخ با وضع خشنودکننده دنبال شود نیرومندی این پیوند بیشتر می شود و اگر با وضع آزارنده دنبال شود نیرومندی پیوند کاهش می یابد.

اگرچه هال مانند ثرندایک و اسکینر نظریه پرداز پیرو تقویت بود ولی از آنها دقیق تر عمل کرد.اسکینر به طور خلاصه می گفت تقویت کننده چیزی است که پاسخ را افزایش دهد و ثرندایک از اصطلاح مبهم خشنود کننده یا آزارنده سخن گفت.اما هال گفت تقویت کننده ها محرکهایی هستند که می توانند سائق را کاهش دهند. هال همچنین گفت تقویتهای اولیه بیشتر از تقویت های بعدی بر یادگیری اثر می گذارند.

اصل موضوع 5: تعمیم محرک

توانایی یک محرک در فراخوانی یک پاسخ شرطی به وسیله شباهت آن با محرک به کار رفته در جریان شرطی شدن تعیین می گردد. بنابراین نیرومندی عادت از یک محرک به محرک دیگر تعمیم می یابد و میزان این تعمیم به شباهت بین دو محرک وابسته است.

این اصل موضوع همچنین نشان می دهد که تجربه قبلی بر یادگیری جاری اثر می گذارد یعنی یادگیری انجام شده در موقعیتهای  مشابه، به موقعیت یادگیری تازه تعمیم می یابد.

اصل موضوع 6: محرک های وابسته به سائق

کمبود های زیستی در ارگانیسم تولید حالت سائق می کند. مثلا خشک شدن  دهان و لبها و گلو که با سائق تشنگی همراه اند. وجود محرکهای خاص سائق، این امکان را فراهم می کند که به ارگانیسم آموزش دهیم تا تحت هرسائق به گونه ای خاص رفتار کند.

مثلا  می توان به حیوان آموزش داد تا در یک ماز Tشکل،هنگامی که گرسنه است به راست بچرخد و هنگامی که تشنه است به چپ بچرخد.

 مفهوم محرکهای سائق: مفهوم اساسی در نظریه تجدید نظر شده هال در سال 1952.

اصل موضوع 7: توان واکنش به عنوان تابعی از سائق و نیرومندی عادت

احتمال انجام یک پاسخ آموخته شده در هر زمان معین را توان واکنش می نامند. برای اینکه یک پاسخ آموخته شده ظاهر گردد نیرومندی عادت باید به وسیله سائق فعال شود. سائق رفتار را هدایت نمی کند بلکه صرفا رفتار را بر می انگیزاند و به آن شدت می دهد. بدون سائق، حیوان رفتار آموخته شده را نشان نمی دهد. مثلا حیوان فقط در صورتی اهرم غذا را فشار می دهد که گرسنه باشد.

هال این اصل موضوع را با این فرمول نشان داد:

sER= sHR × D

sER= توان واکنش

= sHR نیرومندی عادت

D= نیرومندی سائق

اصل موضوع 8: پاسخ دادن منجر به خستگی می شود که برخلاف پاسخ شرطی عمل می کند

پاسخدهی—>کار—>خستگی—>بازداری پاسخدهی (بازداری واکنشی)

بازداری واکنشی بر اثر خستگی حاصل از فعالیت ماهیچه ای به وجود می آید و به مقدار کار مورد نیاز در انجام تکلیف وابسته است.

یعنی ارگانیسم ممکن است به علت بالا رفتن بازداری واکنشی، پاسخ دادنش را متوقف کند ولی پس از استراحت، بازداری واکنشی ناپدید می شود و ارگانیسم دوباره شروع به پاسخ دادن می کند.

بازداری واکنشی در تبیین اثر یادگیری افزایی به کار رفته است.

اثر یادگیری افزایی یعنی بهبود عملکرد پس از قطع تمرین. مثلا اگر به آزمودنی ها آموزش داده شود که یک دایره چرخان را با استفاده از یک میله دنبال کنند عملکرد آنان به تدریج افزایش خواهد یافت تا به یک سطح مجانب ( حداکثر) برسد. اگر پس از رسیدن به این سطح مجانب، به آزمودنی ها چند دقدقه استراحت داده شود و بعد از آنان خواسته شود دوباره دایره را دنبال کنند عملکرد آنان از این سطح هم تجاوز خواهد کرد. به این پدیده اثر یادگیری افزایی می گویند که علت آن برطرف کردن بازداری واکنشی در حین آموزش است.

شواهد بیشتر در این زمینه: تمرین بی وقفه و تمرین فاصله دار. وقتی تمرین های یادگیری از هم فاصله داشته باشند عملکرد بهتری نسبت زمانی خواهند داشت که تمرینها بی وقفه باشند.

اصل موضوع 9: پاسخ یادگرفته شده پاسخ ندادن

خستگی به صورت سائق منفی در می آید و سبب می شود پاسخ ندادن، تقویت کننده باشد. پاسخ ندادن سبب از بین رفتن بازداری واکنشی می شود در نتیجه سائق منفی خستگی، کاهش می یابد.

بازداری شرطی= پاسخ یاد گرفته شدهء پاسخ ندادن. وقتی بازداری واکنشی و بازداری شرطی از هم کسر شوند، توان واکنش موثر باقی می ماند.

توان واکنش موثر  = sER= sHR ×D- (IR + sIR)

sHR = نیرومندی عادت

D = سائق

IR = بازداری واکنشی

sIR = بازداری شرطی

اصل موضوع 10: عواملی که پاسخ یادگرفته شده را بازداری می کنند از لحظه ای به لحظه دیگر تغییر می یابند

اثر نوسان: یک توان بازدارنده ای که از لحظه ای به لحظه دیگر تغییر می کند و علیه فراخوانی یک پاسخ آموخته شده عمل می نماید.

اثر نوسان توضیح می دهد که چرا یک پاسخ یاد گرفته شده در یک زمان رخ می دهد و در یک زمان دیگر رخ نمی دهد. پیش بینی های رفتار براساس توان واکنش موثر همیشه متأثر از مقادیر اثر نوسان است و بنابراین همیشه طبیعت، احتمالاتی دارد.

هال اثر نوسان را از توان واکنش موثر کم کرد  و حاصل را توان واکنش موثر آنی نامید.

اصل موضوع 11: توان واکنش موثر لحظه ای باید از مقدار معینی فراتر برود تا یک پاسخ یاد گرفته شده بتواند ظاهر گردد

آستانه واکنش: مقداری که توان واکنش موثر باید از آن فراتر برود تا یک پاسخ شرطی بتواند ظاهر شود. بنابراین یک پاسخ یادگرفته شده تنها زمانی انجام خواهد شد که توان واکنش موثر لحظه ای از آستانه واکنش بزرگ تر باشد.

اصل موضوع 12: احتمال انجام یک پاسخ یاد گرفته شده تابع ترکیبی از توان واکنش موثر، اثر نوسان و آستانه واکنش است

در مراحل اولیه آموزش، توان واکنش موثر به آستانه واکنش بسیار نزدیک است؛ بنابراین در نتیجه تأثیرات اثر نوسان، پاسخ شرطی در بعضی کوششها داده می شود و در بعضی دیگر داده نمی شود.

علت: در بعضی کوششها مقدار اثر نوسان آن قدر بزرگ است که مقدار توان واکنش موثر را به کمتر از آستانه واکنش کاهش می دهد.

با پیشرفت آموزش، کسر کردن اثر نوسان از توان واکنش موثر تدریجا” تأثیر کمتری خواهد یافت. زیرا مقدار توان واکنش موثر از مقدار آستانه واکنش بسیار بزرگتر می شود. با این حال حتی پس از آموزش زیاد، امکان دارد که مقدار اثر نوسان بسیار زیاد باشد و در نتیجه از وقوع پاسخ شرطی جلوگیری کند.

اصل موضوع 13: هر چه مقدار توان واکنش موثر بزرگ تر باشد، دوره نهفتگی بین محرک و پاسخ کوتاه تر است

نهفتگی به فاصله زمانی بین ارائه محرک به ارگانیسم و زمان دادن پاسخ یادگرفته شده از سوی ارگانیسم گفته می شود. زمان واکنش بین آغاز یک محرک و ظهور یک پاسخ آموخته شده با افزایش یافتن مقدار توان واکنش موثر آنی کاهش می یابد.

اصل موضوع 14: مقدار sER تعیین کننده مقاومت در برابر خاموشی است

مقدار توان واکنش موثر لحظه ای در پایان دوره آموزش تعیین می کند که چند پاسخ بدون تقویت لازم است تا خاموشی رخ دهد. هر چقدر sER Û   تعداد پاسخ های تقویت نشده که باید پیش از خاموشی داده شوند Û

اصل موضوع 15: دامنه یا مقدار یک پاسخ شرطی به طور مستقیم با sER تغییر می کند

این اصل موضوع با موقعیت هایی که در آن پاسخ، به مقادیر مختلف داده می شود سر و کار دارد. وقتی پاسخ شرطی از نوع پاسخ هایی است که به مقادیر مختلف داده می شود مقدار پاسخ شرطی مستقیما با اندازه توان موثر واکنش لحظه ای ارتباط دارد.

اصل موضوع 16: وقتی که احتمال وقوع دو یا چند پاسخ ناهمساز در یک موقعیت وجود داشته باشد، پاسخی که بیشترین sER را دارد به وقوع خواهد پیوست.

تفاوت های عمده بین نظریه های 1943 و 1952 هال

انگیزش تشویقی

هال در نظریه 1943 خود گفته بود هر چه مقدار تقویت بیشتر باشد نیرومندی عادت هم بیشتر است. پژوهش ها نشان داد این اندیشه رضایت بخش نیست. یعنی وقتی مقدار تقویت پس از کامل شدن یادگیری تغییر کند، عملکرد هم به طور چشمگیری تغییر می کند.

کرسپی و زیمان از نخستین آزمایشگرانی بودند که دریافتند عملکرد با تغییر مقدار تقویت به میزان زیاد تغییر می کند. نتایج کرسپی و زیمان هال را به این نتیجه رساند که ارگانیسم ها برای مقادیر زیاد و کم مشوق ها یکسان یاد می گیرند، اما با تغییر مقدار مشوق، عملکرد آنها تغییر می کند.

اثر کرسپی: تغییر سریع عملکرد به دنبال تغییر در مقدار تقویت.

پویایی شدت محرک

یک متغیر رابط است که با تغییر یافتن شدت محرک بیرونی تغییر می یابد. پویایی شدت محرک نشان می دهد که هرچه شدت یک محرک بیشتر باشد احتمال اینکه یک پاسخ یادگرفته شده انجام شود بیشتر است.فرمولی که هال ارائه داد به شرح زیر است:

sḖR=[sHR×D×V×K-(IR+sIR)]-sOR

=sḖR توان واکنش موثر لحظه ای

sHR= نیرومندی عادت

D= سائق

V=نیرومندی محرک

K=انگیزش تشویقی

IR= بازداری واکنشی

sIR= بازداری شرطی

sOR= اثر نوسان

تغییر از کاهش سائق به کاهش محرک سائق

نظریه هال در ابتدا یک نظریه کاهش سائق یادگیری بود اما بعدا” آن را نظریه کاهش محرک سائق نامید.

دلیل اول: اگر به یک حیوان تشنه آب به عنوان تقویت کننده برای انجام عملی داده شود، مقدار قابل ملاحظه ای وقت لازم است تا سائق تشنگی با آب برطرف شود. زیرا آب باید از دهان و گلو و معده بگذرد تا اینکه سرانجام وارد خون شود و در نهایت به مغز برسد تا سائق تشنگی کاهش یابد. هال نتیجه گرفت که فاصله بین زمان ارائه تقویت کننده و کاهش سائق بسیار زیادتر از آن است که بتواند توجیه کند یادگیری چطور اتفاق افتاده است.آنچه برای تبیین یادگیری لازم است چیزی است که بلافاصله پس از ارائه تقویت کننده رخ می دهد، آن چیز کاهش محرک سائق است.

دلیل دوم: پژوهشهای شفیلد و روبی—> موشهای گرسنه با ساخارین تقویت می شوند. نظر هال در مورد این پژوهش ها: جذب آب شیرین شده با ساخارین تنش گرسنگی را برای مدتی کوتاه، کاهش میدهد که این یک تقویت ملایم است و سبب کاهش محرک سائق می گردد.

خرده پاسخ انتظاری هدف

وقتی یک محرک خنثی با تقویت کننده نخستین همراه می شود، آن محرک خاصیت تقویتی پیدا می کند یعنی به صورت تقویت کننده ثانوی در می آید.

فرض کنید می خواهیم موشی را تربیت کنیم که راه خود را در یک ماز چند بخشی پیدا کند. حیوان را در جعبهء آغاز قرار می دهیم و او سرانجام به جعبه هدف می رسد و در آنجا با غذا (تقویت کننده نخستین) تقویت می شود. بنابراین تمام محرکهای موجود در جعبه هدف که دقیقا پیش از دریافت غذا توسط حیوان تجربه می شوند به صورت تقویت کننده های ثانویه در می آیند. در اینجا پاسخ غیرشرطی عبارت است از ترشح بزاق، جویدن یا لیس زدن غذا که در نتیجه ارائه غذا به حیوان ایجاد می شود. همچنین یک سری پاسخ شرطی هم ایجاد می شود مانند ترشح بزاق و جویدن غذا که به وسیله محرکهای گوناگون جعبه هدف، هنگامی که موش به غذا نزدیک می شود در او ایجاد خواهد شد. پاسخ شرطی داده شده به محرکهایی که پیش از بلعیدن غذا تجربه می شوند همان چیزی است که خرده پاسخ انتظاری هدف rG نامیده شده است.

خرده پاسخ انتظاری هدف، همیشه بخشی از پاسخ هدف است.

مثلا اگر پاسخ هدف خوردن باشد، حرکات کوچک جویدن و ترشح بزاق که در نتیجه فعالیتهای ماهیچه ای ایجاد می شود، خرده پاسخ انتطاری هدف هستند. مهم ترین جنبه خرده پاسخ انتظاری هدف، تولید محرک عضلانی SG  است.

زمانی که ما حیوانی را درون جعبه آغاز می گذاریم محرکهای درون جعبه، علامتی برای ترک جعبه می شوند چون حیوان را به تقویت کننده های ثانوی نزدیک می کنند.  وقتی تقویت کننده ثانوی بعدی تجربه می شود پاسخ آشکار بعدی را فرا می خوانند و خرده پاسخ تولید می شود. تولید خرده پاسخ انتظاری هدف سبب ایجاد محرک عضلانی می شود و محرک عضلانی سبب پاسخ آشکار بعدی می شود و الی آخر.

ارزش مفهوم  rG– SG را می توان در عنصر ذهنی زنجیره سازی دانست. این مفهوم، راه را برای پژوهش در حوزه شناخت می گشاید.

هال در سال 1952 در این باره گفت: مطالعه بیشتر درباره این تدبیر خودکار، به درک کامل اندیشه و استدلال که مهمترین توفیق ارگانیکی هستند منجر خواهد شد. این مکانیسم به شکلی کاملا منطقی به چیزی که رسما” هستهء اصلی روان دانسته می شود منتهی خواهد شد یعنی: علاقه، پیش بینی، دانش قبلی، انتظار، هدف و مائلی از این قبیل.

هال نتیجه گرفت که تفکر از انعکاس درونی لحظه به لحظه امور که به طور آشکار به وقوع می پیوندد تشکیل می یابد.

سلسله مراتب عادتهای هم خانواده

از آنجا که هر محرک عضلانی برایش پاسخهای آشکار زیادی ممکن وجود داشته باشد، در نتیجه راههای زیادی برای رسیدن به یک هدف وجود دارند. ولی راهی که ارگانیسم را زودتر به تقویت برساند، احتمال انتخابش بیشتر است. این موضوع در نوشته های پیشین هال ˮ فرضیهء شیب هدف ˮ نامیده شده بود اما بعدها به یک اصل فرعی برای بیان اصل موضوع تبدیل شد.

هال در سال 1952 سلسله مراتب عادتهای هم خانواده را بیان کرد. سلسله مراتب عادتهای هم خانواده به این واقعیت اشاره دارد که در هر موقعیت یادگیری تعداد زیادی پاسخ ممکن وجود دارد. پاسخی که بیشترین احتمال را دارد پاسخی است که سریعتر به تقویت می رسد و کمترین کوشش را می طلبد. اگر آن راه بسته شود ارگانیسم به سوی کوتاهترین راه دیگر می رود، اگر آن راه هم بسته شود به سوی راه سوم می رود و الی آخر.

خلاصه نظام نهایی هال:

سه نوع متغیر در نظریه هال وجود دارند:

  1. متغیرهای مستقل :رویدادهای محرک که به طور نظامدار به وسیله آزمایشگر دستکاری می شوند.
  2. متغیرهای رابط: فرایندهایی که فکر می شود در درون ارگانیسم رخ می دهند اما مستقیما“ قابل مشاهده نیستند.
  3. متغیرهای وابسته: جنبه هایی از رفتار هستند که به وسیله آزمایشگر اندازه گیری می شوند تا معلوم شود که متغیرهای مستقل، موثر بوده اند یا نه.

هال و آموزش و پرورش

  • نظریه هال: کاهش سائق
  • ژانت تیلور اسپنس از پیروان هال بر اضطراب به عنوان سائق دریادگیری تأکید کرد: قدری اضطراب در یادگیرندگان برای داشتن انگیزه یادگیری، لازم است.

معلمان پیرو هال، موضوعهای درسی را با فاصله آموزش می دهند تا مبادا خستگی ایجاد شود و موجب تداخل در یادگیری گردد.

 خلاصه کاربرد نظریه هال توسط میلر و دلارد:

  • سائق: یادگیرنده باید چیزی را بخواهد
  • اشاره: یادگیرنده باید به چیزی توجه کند
  • پاسخ: یادگیرنده باید کاری را انجام دهد
  • تقویت: پاسخ یاد گیرنده باید سبب شود که او چیزی را که می خواهد، به دست آورد.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!

از این بخش با متخصصین ما در تماس باشید