تولمن یک رفتارگرا است که در تمام عمر به صورت یک رفتارگرای کاملا عینی باقی ماند. اما نوع رفتارگرایی او تفاوت‌هایی با رفتارگرایی مرسوم داشت که به همین جهت او خود، رفتارگرایی مورد نظرش را رفتارگرایی هدفمند نام نهاد. رفتارگرایی هدفمند، یک رفتارگرایی یکپارچه است نه جزء‌نگر، اما در هر صورت نوعی رفتارگرایی است. محرک‌ها و پاسخ‌ها و تعیین‌کننده‌ های رفتاری پاسخ، تمام چیزی است که این رفتارگرایی به مطالعه آن می‌پردازد.

رفتار یکپارچه

ویژگی اصلی رفتار یکپارچه هدفمند بودن آن است یعنی همیشه متوجه نوعی هدف است. رفتار یکپارچه یک گشتالت تشکیل می دهد که از فرد فرد (انقباض های) ماهیچه ای که آن را می سازند چیزی متفاوت دارد. مثلا رانندگی را می بینیم و به اعصاب و غدد و … اشاره نمی کنیم.

رفتار گرایی هدفمند

نظریه تولمن را رفتارگرایی هدفمند نامیده اند زیرا این نظریه می کوشد تا رفتارهایی که به سوی هدف هدایت می شوند یا رفتار هدفمند را تبیین کند. در اینجا بین نظریه های تولمن و گاتری شباهتهایی وجود دارد:

  • گاتری: مادام که محرک های نگهدارنده به وسیله نوعی حالت نیاز تولید می شوند رفتار ادامه دارد.
  • تولمن: مادام که ارگانیسم در محیط به دنبال چیزی می گردد چنین به نظر می رسد که گویی به وسیله هدف هدایت می شود.

همانطور که گفته شد رفتارگرایی هدفمند، هدفدار، شناختی و یکپارچه است، یعنی خاصیت گشتالتی دارد.

مفاهیم نظری عمده

هال، نیز از روان‌شناسانی است که تحت تاثیر “متغیرهای رابط” تولمن قرار داشت. هال و تولمن از متغیرهای رابط یکسان در کارهای خود استفاده کردند.

چه چیزی آموخته می شود؟

پاولف، واتسون، گاتری، هال، یادگیری تداعی ها را مطرح کردند، تداعی محرک و پاسخها آموخته می شود و یادگیری های پیچیده نیز از روابط پیچیده ی S-R درست می شوند.

اما تولمن گفت: یادگیری فرایندی است که طی آن آزمودنی کشف می کند در محیط چه چیزی به چه چیزی دیگر مربوط است. در حقیت مکان را یاد می گیرد نه یادگیری پاسخ را. به همین دلیل تولمن را نظریه پرداز S_S می دانند.

جایگاه انگیزش در نظریه تولمن: جایگاه مهمی دارد زیرا انگیزش تعیین می کند که چه جنبه ای از محیط مورد توجه قرار بگیرد در حقیقت انگیزش در نقش یک عامل تاکید کننده ادراکی است.

نقشه شناختی: چگونه موش‌ها راه خود را در میان ماز یاد می گیرند؟ تولمن می گوید موشی که از مارپیچ پیچیده‌ای عبور می‌کند، ترتیب گردش‌های خود به چپ و راست را نیاموخته ‌است بلکه نقشه‌ای شناختی یعنی بازنمودی از نمای کلی مارپیچ تدوین کرده ‌است.

اصل کمترین تلاش

  • تولمن: اولین انتخاب ارگانیسم راهی است که کمترین تلاش را می طلبد.
  • هال: ارگانیسم از این جهت کوتاه ترین راه را ترجیح می دهد که کمترین مقدار تاخیر یا درنگ تقویت و لذا بیشترین مقدارSER (توان واکنش) را همراه دارد.

تایید در مقایسه باتقویت

تولمن از تقویت تفسیر شناختی دارد و بر اساس انتظارات و ارایه فرضیه عمل می شود. انتظارات موقتی اولیه را فرضیه می گویند و بوسیله تجربه یا تایید می شوند یا رد. انتظاری که پیوسته تأیید می شود تولمن آن را آمادگی وسیله-هدف یا باور نامید لذا تایید انتظار در شکل گیری نقشه شناختی همانند تقویت است.

 کوشش و خطای نمادی

تولمن به کوشش و خطای نمادی اعتقاد داشت. آزمودنی ها در نقطه انتخاب مکث می کنند در حقیقت به هنگام کوشش و خطای نمادی می اندیشند. تولمن به کوشش و خطای رفتاری (پاسخ بعد از پاسخ اشتباه) اعتقاد ندارد. در کوشش و خطای نمادی، آزمون رویکردهای مختلف به صورت شناختی صورت می گیرد.

یادگیری در مقایسه با عملکرد

مبنای تمایز یادگیری و عملکرد: ما چیزهای زیادی درباره محیطمان می دانیم اما تنها زمانی که به آنها نیاز داریم از آنها استفاده می کنیم. در حقیقت این اطلاعات وجود دارند اما فقط در شرایط معینی می توانند مورد استفاده قرار گیرند. یادگیری زمانی جنبه رفتاری پیدا می کند تبدیل به عملکرد می شود. به طور خلاصه:

1- ارگانیسم فرضیه های زیادی را با خود به موقعیت حل مساله می آورد (فطری، تجربه و…)

2- فرضیه های که با واقعیت جور می شوند حفظ می شوند.

3- بعد چند بار فرضیه آزمایی یک نقشه شناختی استوار می شود. (بر اساس اصل کمترین تلاش)

4- در زمان لازم از این اطلاعات موجود در ساخت شناختی استفاده می کند.

یادگیری نهفته

یادگیری نهفته یادگیری است که به عملکرد تبدیل نشده است. یادگیری در یک موقعیت زمانی اتفاق می‌افتد و مدتها نهفته باقی می‌ماند تا در موقعیت مورد نیاز خود را نشان می‌دهد. به عنوان نمونه، حیوان بدون وجود پاداش غذا یا آب در ماز؛ صرفا در آن به جست‌وجو بپردازد. سپس اگر به او آموخته شود که در ماز دویده و در انتهای آن پاداش غذا دریافت کند، بهتر از موش های دیگری که برای اولین‌ بار گرسنه در ماز گذاشته شده عمل خواهد کرد.

خاموشی نهفته

  • پاولف، هال و اسکینر: خاموشی زمانی رخ می دهد که یک پاسخ تقویت شده در این مرحله تقویت داده نشود و به مرحله پیش از دریافت تقویت برمی گردد.
  • تولمن ( بندورا، گاتری): تقویت یک متغیر به عملکرد مربوط می شود نه یادگیری. و یادگیری از راه مشاهده و مستقل از تقویت صورت می گیرد. فرصت مشاهده اینکه رفتار با تقویت همراه نمی شود موجب خاموشی میشود (خاموشی انتظاری است که تایید نشده است) لذا خاموشی ناشی از عدم تقویت به خاموشی نهفته معروف است.
  • اسپنس (نظریه پرداز S-R): خاموشی را بر حسب عوامل انگیزشی تبیین می کند. اتفاقی که در موقعیت خاموشی نهفته می افتد این است که حیوان این محرک ها را بدن حضور تقویت نخستین تجربه می کند و در نتیجه خاصیت تقویت ثانوی آنها خاموش می شود.
  • نظریه پردازان محرک ـ پاسخ بر این باور هستند که آنها پاسخهای خاصی را به محرکهای خاص یاد می گیرند.
  • تولمن: آزمودنیها به یادگیری مکان و موقعیت چیزها می پردازند نه یادگیری پاسخ.
  • رفتار گرایان: تغییر در تقویت کننده اگر زیاد نباشد منجر به مختل شدن رفتار نمی گردد.
  • تولمن: ما در موقعیت حل مساله یاد می گیریم هدف کجا واقع شده است لذا حیوان می داند اگر به نقطه معینی برود تقویت کننده را دریافت خواهد کرد (انتظارتقویت) حال اگر تقویت کننده تغییر کند رفتار مختل می شود زیرا انتظار تقویت تغییر می کند. این مفهوم عدم تایید انتظار با ناهماهنگی شناختی (باورهای شخص با آنچه عملا رخ می دهد مطابقت ندارد) برابر است. البته برخی پیروان هال و اسپنس می خواهند این حالت را با انگیزش تشویقیK توضیح دهند.

یادگیری مکان در مقایسه با یادگیری پاسخ

انتظار تقویت

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!

از این بخش با متخصصین ما در تماس باشید