تازگیانگاری (Recency illusion) نوعی سوگیری شناختی است که طی آن ذهن وزن بیشتری برای اطلاعات تازه قائل میشود تا دادههای قبلی. تجربه تازگیانگاری برای هر کسی آشناست. گاهی اوقات وقتی برای نخستین بار با موضوعی آشنا میشویم به غلط گمان میکنیم آن موضوع برای بقیه نیز تازگی دارد اما بعد میفهمیم که سالیان زیادی از عمر آن موضوع میگذرد.آرنولد زویکی، استاد زبانشناسی دانشگاه استنفورد، برای نخستین بار این عبارت را در سال ۲۰۰۵ به کار برد.
او فهمید افراد در مواجهه با واژه یا عبارتی که برایشان جدید است به غلط تصور میکنند که آن واژه یا عبارت تازه وارد زبان شده در حالی که آن کلمه یا عبارت سالها در آن زبان کاربرد داشته است. وی مطالعات بیشتری انجام و تعریف تازگیانگاری را گسترش داد: “باوری که فرد بر اساس آن میپندارد آنچه به تازگی متوجهاش شده پدیدهای متاخر و تازه است.”
یک مثال فرضی را با هم مرور کنیم.
جواد سالهای زیادی است که اخبار روز را دنبال نمیکند. او از امروز که فرصت یافته، تصمیم دارد اخبار روز را پیگیری کند. اینجاست که این سوگیری شناختی میتواند نقش بازی کند. به این معنا که بسیاری از مفاهیمی را که جواد برای اولین بار میشنود، برایش این تصور را ایجاد میکند که احتمالاً این مفاهیم برای دیگران نیز جدید است و تازگی دارند در حالی که آن مفاهیم سالها وجود داشتهاند. اینجاست که جواد در دام تازگیانگاری میافتد.
تازگیانگاری خود به پدیدهای میانجامد که از آن با عنوان “وهم تکرار” (frequency illusion) نیز یاد میشود. فرض کنید آتنا پس از سالها تصمیم میگیرد ماشینش را عوض کند. به همین دلیل شروع میکند به مطالعه و تحقیق درباره خودروهای مختلف. در این میان یک یا دو ماشین نظرش را جلب میکنند. وهم تکرار که خود نتیجه توجه گزینشی است باعث میشود آتنا هر جا میرود همان ماشینها را بیند. حتی ممکن است وسط یک فیلم یا یک تبلیغ تلویزیونی دوباره همان ماشین ظاهر شود. اینجاست که آتنا ممکن است در وهم تکرار گرفتار شود و نتیجه بگیرد در انتخاب آن ماشین درست عمل کرده چون همه جا هست در حالی که واقعیت این است که آتنا پیش از آن توجهی به ماشینها نداشته و اکنون توجه گزینشی به ماشینها دارد
.تازگیانگاری ممکن است باعث شود موقعیت تاریخی در درک پدیدهها را دست کم بگیریم. سناریوی خیالی زیر را در نظر بگیرید.
عثمان رئیس یک شرکت خدمات مالی است. خیلی اتفاقی مطلبی را درباره پرورش خلاقیت در کارکنان میخواند و از یک روش پیشنهادی آن خوشش میآید. گمان میکند آن روش خیلی جدید است. روز بعد کارکنان را جمع میکند و از آنان میخواهد همان روش را به عنوان وظیفه روزانه اجرا کنند. در اینجا عثمان اسیر تازگیانگاری میشود و بر اساس آن تصمیم میگیرد. به علاوه وی نمیداند که به لحاظ تاریخی آن روش در چه موقعیتی و به چه علتی به کار رفته است و آیا اساساً با شرایط فعلی شرکت وی جور درمیآید یا خیر؟
اگر اطلاعاتی برای ما جدید است به این معنی نیست که برای بقیه هم تازگی دارد. بهتر است پیش از هر چیز درباره هر آنچه برایمان جدید است مطالعه کنیم تا درکی درست و تاریخی از قضیه به دست آوریم.
مولف : بهمن شهری (۱۳۹۷)،[ سوگیری های شناختی ]